عنوان مقاله

+

مقاله بررسی (از عصر صفوی تا کنون)

فهرست/چکیده

+
مقاله بررسی چارچوب تحلیلی روابط خارجی ایران و روسیه (از عصر صفوی تا کنون)

مقدمه

در صحبت ایران و همسایگان، روسیه از اهمیت و جایگاه ویژ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برخوردار بوده است.

ایران از عصر صفوی به عنوان یک واحد ملی منسجم ظاهر شده وبه لحاظ مجاورت با نواحی جنوبی روسیه به تعامل با آن کشور پرداخته است. بالطبع در تحلیل روابط خارجی این دو کشور باید به نقش متغیرهای مختلف داخلی، منطقه‌‌‌‌ای و بین المللی توجه وافر داشت. شرایط قوت و ضعف داخلی معادلات و مناسبات منطقه‌‌‌‌‌ای و نظام ساختار بین الملی همگی بر روابط ایران و روسیه تاثیر کذار بوده‌‌اند.

از عصر صفوی تا به امروز نشیب و فرازهای مختلفی برای روابط دوجانبه ایران و روسیه رخ داده و مناسبات آنها را تحت تأ‌ثیر قرار داده است. بنابراین در پاسخ به این سوا‌ل که چه علل و عواملی در جهت‌گیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها وسیاست خارجی متقابل ایران و روسیه تأ‌‌ثیر داشته‌‌اند، باید گفت که این نوشته تعامل و پیوند متداخل متغیرهای سطوح ملی، منطقه‌‌‌‌‌ای وبین‌‌‌المللی در دوره‌‌‌‌‌های مختلف تاریخی را فرض می‌گیرد که بر الگوهای رفتاری و روابط ایران وروسیه تاثیرگذار بوده‌‌‌‌‌اند.

در بیان مطلب حاضر، ابتدا یک درآمد مختصر به مسائل نظری به عنوان اساس تئوریک بحث خواهیم داشت.

دربخش دوم به مرور کلی و مختصر مسا‌‌ئل وحوادث روابط خارجی ایران و روسیه در مقاطع مختلف خواهیم پرداخت.

دوره اول به دوران صفوی تا پایان حکومت زندیه، دوره دوم به عصر قاجاریه، دوره سوم به عصر پهلوی، دوره چهارم به دوران پس از انقلاب اسلامی تا فرو پاشی شوروی و بالاخره دوره ششم به دوران پس از فروپاشی شوروی اختصاص خواهند داشت. درپایان هم یک جمع‌‌‌بندی از مباحث ارائه خواهیم داد.

ملاحظات نظری

ادبیات غرب محور روابط بین الملل، معاهده صلح وستفالیا ۱۶۴۸ را نقطه آغار شکل‌‌‌‌‌‌گیری روابط بین‌‌المللی به حساب می‌‌‌‌آورد. براساس پیامدهای این نظام جدید، شاهد نوعی برابری ونابرابری میان واحدهای مختلف جامعه بین‌‌‌‌‌‌‌‌ المللی بودیم. دولتهای ملی روس، پروس، پرتقال، اسپانیا، فرانسه، انگلیس اصلی‌ترین مؤسسین این نظام بودند و از نظر حقوقی و براساس اصل حاکمیت ملی برابر تلقی می‌شوند. این دولتهای اروپایی مسیحی، برخی از واحدهای اروپایی مثل لهستان راهم سطح خود نمی‌دانستند و برای تنظیم روابط و منافع خویش، حتی به حمله و تجزیه این کشورها می‌‌پرداختند. از طرف دیگر ممالک غیر اروپایی وغیر مسیحی را نیزهم‌‌‌شأن خود تلقی نکرده و خود را مجاز به دست اندازی درآنها می دانستند، تا در فرآیند استعمار وآبادانی، آنها را نیز اجتماعی گروه و به جرگه واحد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های برابر وارد سازند. سیر تحولات و رقابت این دول اروپایی در ممالک آمریکای لاتین، آفریقا وآسیا، انعقاد قراردهای تحت الحمایگی و کاپیتالاسیون هم در همین راستا بوده است[۱].

نابرابری عملی میان دولتهای اروپایی آن دوره، برحسب مؤلفه قدرت  و به صورت سلسله مراتبی تاهژمونی باعث شده بود تا هریک ازاین دولتها با ظهور خویش دورانی از عرصه رقابت را ساماندهی نماید. پرتقال، اسپانیا، هلند، بریتانیا، فرانسه و آلمان مهمترین واحدهایی بودند که درخارج از اروپا به فعالیت می‌پرداختند. روابط “ سطح تضاد و تعارض” بین اروپائیان به خارج از اروپا کشیده شد و آنها بین خود و در قبال غیراروپائیان روابط مبتنی بر رقابت ـ همکاری را بنیان نهادند.

براساس مؤلفه‌های قدرت در هردوره، توزیع توانایی‌‌‌ها متفاوت بوده،  اما در شرایط و موقعیتهای مختلف همواره سعی می‌‌شده است که به نوعی “ نظام موازنه” برقرار گردد. این توازن سیستیمی می‌‌تواند مبتنی بر توافقات مکتوب(عهدنامه، کنوانسیون و… ) و یا به صورت عرفی و نانوشته باشد. بنابراین، حالتی از رژیم‌های بین‌‌‌ المللی بین اعضا شکل می‌گرفت که  آنها قادر به تأثیر گذاری بر یکدیگر بودند، ولی با واحدهای غیرتأثیرگذار روابط دیگری را دنبال می کردند.

با توجه به سطح و میزان قدرت و توانایی دولتها(نا برابری) بر حسب مؤلفه‌های نظامی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، می توان ۵ سطح مختلف را در نظر گرفت :‌ سطح ابر قدرت، سطح قدرت‌های بزرگ ، قدرت متوسط،  قدرت کوچک و بالاخره واحدهای ذره‌‌ ای در کل جامعه بین‌المللی مرکب از دولت‌ها، تعدا د مختلفی از این ۵ دسته  دولتها می‌‌توانند در منا‌ طق  مختلف جغرافیایی وجود داشته باشند[۲].

برای بررسی و تبیین رفتار واحدهای نظام بین المللی، برخلاف برخی دیدگاههای تک سویه و تک بعدی که برخی یا افراد، یا دولت‌ها و یا ساختار نظام بین‌الملل را عامل تعیین کننده در جهت‌‌گیری‌ها، الگوهای رفتاری و پویشهای بین‌المللی در نظر می‌گیرند‌، باید به دیدگاه پیوندی روی آوریم که تأثیر متقابل سطوح تحلیل مختلف را بر همدیگر، مد نظر دارد.

۱ ـ سطح واحد مرکب از عناصر ذیل است:

– ساختارها : جغرافیایی، اقتصادی، نظامی، سیاسی؛

– تاریخ ملی؛

– فرهنگ ملی

– نخبگان و افراد

۲-  عناصر تشکیل دهنده سطح منطقه‌‌ای عبارتند از:

– ساختار جغرافیایی؛

– حوزه فرهنگی ـ تمدنی؛

– واحدهای سیاسی(همگون ـ ناهمگون) / سازمان سیاسی؛

– کیفیت اقتصادی / سازمان اقتصادی؛

– نهادهای نظامی / اتحادها، اتفاق‌ها، پیمان‌های دو جانبه و غیره.

۳- مؤلفه‌ها و عناصر سطح ساختار نظام بین المللی:

– گونه نظام بین‌الملل اعم از: تک قطبی، دوقطبی، چند قطبی، موازنه قدرت و غیره؛

– نهادها و رژیم‌های بین المللی: سیاسی (مثل کمسیون اروپا، جامعه ملل، سازمان ملل و …..) اقتصادی (گات، سازمان جهانی تجارت … ) و  نظامی ( اصل امنیت دستجمعی ـ نهادهای منطقه‌‌ای جهان‌‌نگر ( ناتو)[۳].

بطور کلی، روابط دو جانبه ایران و روسیه هم با توجه به شرایط و متغیرهای گفته شده در موقعیت‌های مختلف زمانی بر حسب تغییر و تحولات سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی دچار تغییر وتحول بوده‌‌است و براساس مدل زیرقابل تحلیل و بررسی است:

دوره اول ـ از عصر صفوی تا پایان حکومت زندیه

این دوره سالهای ۱۵۰۲ تا ۱۸۰۰ ( ۹۰۷ – ۱۲۱۵ هـ . ق ) را در برمی‌گیرد. اکثر مورخین تأسیس و تشکیل دولت و سلسله صفوی را در ایران، آغاز عصر جدیدی تلقی می‌کنند که ملت – کشور به معنای مدرن آن ترتیب یافت. شاه اسماعیل نواده شیخ صفی‌الدین اردبیلی بینانگذار این سلسله محسوب می‌شود. هدف وی آن بود که بساط ملوک‌الطوایفی را از ایران برچیده و به جای حکام و خوانین محلی، یک حکومت مقتدر و مرکزی تحت لوای مذهب شیعه ایجاد کند. شاه اسماعیل پس از حدود ۱۳ سال جنگ مداوم در نواحی مختلف ایران توانست وحدت ملی، تمامیت ارضی و حاکمیت نوینی را برای ایران فراهم آورد[۴].

مهمترین مشغله و درگیری‌های ایران در این دوره با همسایگانی بود که همواره ایران را در معرض دست‌اندازی و درگیری‌های خود قرار می‌دادند. عمده‌ترین درگیری با عثمانی بود که جنگهای متعددی بین ایران و عثمانی درمی‌گرفت. مقابله با تهاجمات خوانین ازبک هم در نواحی شمال شرقی یکی از مناطق بحرانی برای ایران به حساب می‌آمد. امپراتوری هند یکی دیگر از همسایگان ایران بود که سلسله صفوی روابط جدیدی را با آن آغاز نمود. عمده‌ترین دولت های اروپایی خارج از منطقه که ارتباطاتی با ایران داشتند عبارت بودند از: پرتغال، آلمان، اسپانیا، انگلیس و روسیه[۵].

هنگام جلوس شاه اسماعیل، در کشور عثمانی بایزید دوم، فرزند سلطان محمد فاتح، سلطنت می‌کرد ( ۱۵۱۲ – ۱۴۸۱ ). این کشور سنی مذهب همواره با سلسله صفویه که به ترویج مذهب شیعه همت داشتند، به دیده خصومت و عناد می نگریست. در سال ۱۵۱۲ شاهزاده سلیم به کمک سربازان ینی چری علیه پدرش قیام کرد و قسطنطنیه را تصرف و پدرش رااز سلطنت خلع و به قلع و قمع برادران و مدعیان سلطنت پرداخت. یکی از برادرزادگان وی به نام شاهزاده مراد با سپاهیان قابل توجهی به ایران پناهنده گردید و شاه اسماعیل با او از در دوستی درآمد و و را پذیرفت. اختلاف سلطان سلیم و شاه اسماعیل بر سر به رسمیت شناختن سلطان سلیم، استرداد شاهزاده مراد و دست اندازیهای شاه اسماعیل در نواحی شرقی عثمانی به تیر‌گی روابط ایران و عثمانی و نهایتاً جنگ چالدران و شکست سپاه ایران از عثمان به سال ۱۵۱۴ انجامید[۶]. شدت خصوصت و درگیری ایران با عثمانی موجب شد که شاه اسماعیل به دنبال متحدین اروپایی باشد. در نواحی جزیره هرمز، پرتغالی‌ها تشکیلاتی را مستقر کرده و امیر جزیره هرمز تحت‌الجایه پرتغال شده بود. شاه اسماعیل با مکاتبات و مراسلات مختلف نهایتاً توانست آلبرکرک را متقاعد به همکاری کند و در سال ۱۵۱۵ قراردادی بین دو کشور منعقد گردید که بر اساس آن مقرر شد نیروی دریایی پرتغال به سپاه ایران در لشکرکشی به بحرین، قطیف و فرونشاندن اغتشاشات سواحل بلوچستان و مکران یاری کند و نیروهای دو دولت متفقاً با عثمانی به جنگ و مقابله بپردازند. اما عمده ترین نتیجه این اتحاد و قرارداد یادگیری استفاده از سلاحهای آتشین برای ایرانیها بود. در کنار پرتغال شاه اسماعیل به دنبال اتحاد با مصر، و نیز، مجارستان و لهستان بود که از کشورهای مصر و ونیز نتیجه‌ای حاصل نشد، اما روابط حسنه‌ای بین ایران و مجارستان و امپراتور آلمان و اسپانیا برقرار شد.

مرگ شاه اسماعیل در سال ۱۵۱۲ و جلوس فرزندش شاه تهماسب به تخت سلطنت گرفتاریهای جدیدی برای ایران فراهم کرد. حمله خوانین هرات و ازبک از طرف شرق یکی از این مسایل بود. با روی کارآمدن سلیمان در عثمانی درگیریها و جنگهای جدیدی بین ایران و عثمانی آغاز شد که ۲۰ سال ادامه داشت و نهایتاً بین سلیمان و شاه تهماسب معاهده صلح ( ۱۵۱۵ ) امضا شد که به صلح آماسیه مشهور است و روابط مسالمت‌آمیز برقرار شد[۷]. برقراری روابط با امپراتوری هند، ادامه روابط حسنه با پرتغال و پذیرفتن بازرگانان انگلیسی از اقدامات قابل توجه ایران برای آرامش نسبی مملکت بود. اما با جلوس شاه اسماعیل دوم در سال ۱۵۷۶ به تخت سلطنت، روابط ایران و عثمانی مجدداً به تیرگی گرایید و در اثر جنگهای آن زمان ایالات قفقاز و آذربایجان به تصرف عثمانی درآمد و حتی تبریز هم در سال ۱۵۸۵ به دست عثمانی‌ها افتاد. فرصت طلبی عبید‌اله خان ازبک هم از ناحیه شرق به آشفتگی اوضاع ایران شدت بخشید تا اینکه با ظهور شاه عباس اول، یکبار دیگر وحدت و آرامش داخلی به ایران بازگشت، شاه عباس در سال ۱۵۸۷  در اصفهان تاجگذاری کرد و حکومت مقتدری را برقرار نمود. از مهمترین کارهای این بود که تصمیم گرفت از هندیها در مقابل ازبکان و از روس‌ها در برابر عثمانی کمک بخواهد.

قبل از شاه عباس، شاه محمد خدابنده ( فرزند ارشد شاه تهماسب ) به فکر همکاری با روسیه افتاده بود و به همین خاطر سفیری به نام هادی بیگ به دربار تزار فئودور اول فرستاد. بازگشت‌ هادی بیگ و آمدن گریگوری واسیل چیکف، سفیر روسیه به ایران، مصادف شد با تغییر سلطنت و جلوس شاه عباس، اما این روابط برقرار شد و شاه عباس با تراز از در دوستی درآمد. قبل از به نتیجه رسیدن اتحاد با روسیه علیه عثمانی، پیشروی و فتوحات عثمانی شاه عباس را وادار به پذیرش معاهده صلح استانبول ( ۱۵۹۰ ) کرد. مهمترین حادثه این ایام، مذاکره خان احمد گیلانی ( حاکم گیلانی )با روسها بود. اوسفیری به مسکو اعزام کرده بود تا برای استقلال و تجزیه آن ایالت کمک دریافت کند. روس‌ها هم بی‌میل نبودند تا گیلان را دست نسانده خود کنند و لذا به احمد خان قول مساعد داده بود. با امضای معاهده صلح استانبول و با خبر شدن شاه عباس از این ارتباطات، وی خان احمد گیلانی را به عثمانی فراری داد و آن ایالت را متصرف گردید.

شاه عباس پس از انتقاد صلح با عثمانی‌ها، به نبرد با ازبک‌ها پرداخت و آنها را از نواحی خراسان و هرات بیرون کرد. او با سازماندهی جدید داخلی، برقراری مناسبات حسنه با دول اروپایی یعنی روسیه با فرستادن حسینعلی بیگ به دربار روسیه، طرح اتحاد سه جانبه روسیه، اتریش و ایران، اتحاد ایران و اسپانیا قوت قلب پیدا کرد. قدرت و فتوحات شاه عباس سلطان عثمانی را به صلح واداشت و قراردادی در سال ۱۶۱۳ در استانبول به امضا رسید و به طور کلی توافق شد که سر حدات دو کشور به همان صورتی که در زمان سلطان سلیمان قانونی بوده، باقی بماند. شاه عباس هم تعهد کرد که بین‌النهرین را تخلیه و به عثمانی‌ها واگذار بکند.

آغاز درگیری‌های ایران و عثمانی بر سرگرجستان و ارمنستان از سال ۱۶۱۶ به نفع ایران تمام شد و عثمانی‌‌ها مجدداً در برابر قدرت ایران سرتمکین فرود آورده و عهدنامه صلح ایروان در سال ۱۶۱۸ امضا شد که مواد و شرایط عهدنامه دوم صلح استانبول را تأیید کرد. شاه عباس در این وضعیت، سیاست گسترش روابط با دول اروپایی را مورد توجه قرار داد و رابرت شرلی را به پاس خدمات شایسته‌اش به ایران عازم اروپا کرد تا از راه روسیه، بالهستان، انگلستان ایتالیا، اسپانیا و در راه بازگشت به هند رابطه برقرار کند.

بروز اختلافات میان ایران و اسپانیا، تصرف بندر گمبرون بدست پرتغالی‌ها، گسترش روابط بازرگانی با انگلیس و نهایتاً اتحاد ایران و انگلیس علیه پرتغالی‌ها، باعث شد تا هرمز به تصرف ایران درآید و پس از این تحول پرتغال از جنوب ایران خارج و روابط سیاسی ایران و انگلیس وارد مرحله جدیدی شد.

روابط ایران با روسیه در زمان شاه عباس پس از بوریس گودونوف تزار روسیه ( ۱۶۰۵  ) نسبتاً مسالمت‌آمیز بود. هرج و مرج و ناآرامی روسیه را فراگرفته بود و حاکمان مختلفی در آنجا بر سر کار آمدند ( دیمتری غاصب، واسیلی شویسکی، میخائیل رومانوف و … ). جنگ روسیه بالهستان و رقابت با عثمانی باعث شده بود که تا فاصله روسیه و ایران روابط دوستانه‌ای داشته باشند.

فتوحات ایران در شرق و غرب، شاه عباس را بسیار مقتدر ساخته بود، به طوری که در سال ۱۶۲۸  بصره را نیز متصرف شد. اما با درگذشت شاه عباس، حملات عثمانی‌ها مجدداً آغاز شد و پیشرویهای عثمانی ادامه یافت، تا اینکه لشکرکشی‌های سلطان مراد، ایران را مجبور به انعقاد قرار داد صلح قصر شیرین ( زهاب ) در سال ۱۶۳۹ کرد. این قرارداد بسیار اساسی تلقی گردید و تا حدود پایان سلسله صفویه آرامش نسبی بین ایران و عثمانی برقرار بود.

جنگهای ایران در نواحی شرق عمدتاً بر سرقندهار، روابط نه چندان جدی با برخی دول اروپایی ( انگلیس، فرانسه و آلمان )، تیرگی روابط با عثمانی بر سر بصره و جلوس پترکبیر و آغاز سیاستهای توسعه طلبانه برای دسترسی به آبهای گرم و مداخله در امور هندوستان تحولات عمده این عصر بودند تا اینکه به علت آشوب و نا آرامی‌های داخلی سلسله صفویه فروپاشید.

با تضعیف تدریجی قدرت ایران در این مقطع، روسیه به عثمانی نزدیک شده و حتی قرار داد تقسیم ایالات ایران را ( ۱۷۲۴ ) امضا می‌کنند. بدین ترتیب عثمانی از مناطق غربی و جنوبی و روسیه از طرف شمال به تجاوز علیه ایران پرداختند. ظهور نادر و اخراج افغانها، مرگ پترکپر و تغییر سیاست روسیه برای تخلیه ایالات ایران‌ اندکی اوضاع ایران را بهبود بخشید. امضای قرار داد رشت ( ۱۷۳۲ ) بین ایران و روسیه، معاهده گنجه ( ۱۷۳۵ ) ناشی از مشکلات داخلی روسیه، قدرت یابی ایران و تیرگی روابط روسیه با عثمانی بود. پس از این نادرشاه به عثمانی روی آورد و فتوحات چندی انجام داد و نهایتاً سراسر ایالات قفقاز که مدت ۱۳ سال در تصرف روسها و عثمانی‌ها بود، به تصرف ایران در آمد.

تاجگذاری نادرشاه (۱۷۳۶) و امضای قرارداد صلح با عثمانی (۱۷۳۶) اندکی به نواحی غربی ایران آرامش بخشید. حمله نادر به شرق برای تسخیر قندهار و امپراتوری هند ،‌توجه او را از عثمانی سلب نموده و عثمانی‌ها مجدداً به دست اندازی پرداختند. حملات نادر به قففاز ، ‌روسیه را هم نگران کرد. مخاصمات نادر با عثمانی ادامه داشت و مذاکرات او با عثمانی و علمای نجف سودی نبخشید و جنگ دیگری بین ایران و عثمانی درگرفت، و بالاخره فتوحات نادر منجر به انعقاد معاهده صلح بین ایران و عثمانی (۱۷۴۶) گردید که سرحدات دو کشور به همان سیاقی که در زمان سلطان مراد چهارم بود تثبیت گردید.

با مرگ نادر شاه (۱۷۴۷) مجدداً اوضاع داخلی ایران به آشوب و ناآرامی گرایید و ایران به نوعی تقسیم گردید که در هر قسمت یک نفر حکومت می کرد . بالاخره کریم خان زند در سال ۱۷۵۷ با غلبه بر رقبای خود به تخت سلطنت نشست. دولت عثمانی به شدت گرفتار جنگ با  روسیه و سایر دول اروپایی بود و روسها هم تا زمانیکه سلطنت کاترین دوم بنیان و استحکام یافت، گرفتار شورش های داخلی و جنگ با ترک ها بودند. وضعیت ایران هم کمی تثبیت گردید.

رقابت و مخاصمات اروپایی ها باعث شد که ایران به روابط جدید با آنها فکر بکند. تجدید روابط با هلند، فرانسه و انگلستان تسهیل شد. روسیه به تدریج در نواحی شمالی ایران نفوذ کرده و از راه تجارت منافع قابل توجهی به هم می زد. اختلاف ایران و عثمانی باعث شد تا روسیه در سال ۱۷۷۸ سفیری به ایران بفرستد. و پیشنهاد اتحاد علیه عثمانی را مطرح نماید. کریم خان از این پیشنهاد استقبال کرد، اما عملی نشد.

با مرگ کریم خان ، اوضاع ایران مجدداً آشفته و برسر جانشینی وی در داخل کشور مبارزات مفصلی صورت گرفت. اشغال جزیره قشم توسط انگلیسی ها ، اخراج تدریجی فرانسویها و هلندیها از شبه قاره هند، توسعه سیاست نفوذی انگلستان در ایران، مداخلات و تجاوزات روسیه در مرزهای شمالی ایران به ویژه گرجستان و قطع کردن دست عثمانی از گرجستان و قفقاز موجبات جسارت یابی جدید روسیه علیه ایران شد.تا اینکه ، آقا محمدخان قاجار توانست بر رقبا پیروز شده و سلسله قاجاریه را تأسیس کند.

دوره دوم –

با ظهور آقامحمدخان و تأسیس سلسله قاجاریه،‌تا حدودی ثبات به ایران بازگشت،‌اما روند تضعیف ایران کم کم رخ می نمود. در این دوره، عثمانی به سبب شکستهای چندگانه از روسیه در مسیر زوال افتاده بود و مثل گذشته به ایران فشار وارد نمی کرد. اروپائیان مشغول مهار انقلاب فرانسه بودند. روسیه با لهستان بیشتر درگیر بود. انگلستان قدرت جدیدی بود که همه اروپائیان را تحت تأثیر قرار داده و در حوزه شبه قاره هند و ایران نیز رو به پیشرفت بود. مرزهای شرقی ایران نیز نسبتاً آرام بود.

روس ها پس از حملات و اقدامات فجیع آقامحمدخان در گرجستان ،‌به نواحی جنوبی معطوف شدند و از ۱۷۹۶ دربند، باکو، طالش را تصرف و حتی از رود ارس عبور کردند. پیشروی روسها ادامه داشت، تا اینکه در همان سال کاترین دوم درگذشت و پل اول تزار جدید (۱۷۹۶-۱۸۰۱) دستور داد تا روسها گرجستان و کلیه نواحی ایالات اشغالی ایران را تخلیه نمایند. پس از این حادثه آقا محمدخان مجدداً به گرجستان حمله ور شد و مرگ او موجب انقطاع موقتی این جنگها گردید.

ظهور آلکساندر اول (۱۸۰۱-۱۸۲۵) در روسیه منجر به آغاز درگیریهای ایران و روسیه شد. در گام اول گرجستان را قسمتی از خاک روسیه (۱۸۰۲) اعلام داشتند. تلاش ایران برای اتحاد با انگلیس و فرانسه هم فایده بخش نبود. حملات روسیه به گنجه و ایروان ادامه یافت و بالاخره با ترغیبات انگلیس پیمان صلح گلستان (۱۸۱۳) امضا و قسمتهای عمده ای از خاک ایران جدا و به روسیه تعلق گرفت.

======