فهرست/چکیده

+

فهرست مطالب

مقدمه۱
و هندی۴
معماری و حجاری۱۷
نقاشی۲۴
جمع بندی۲۶
منابع مأخذ۲۸

منابع و مأخذ:

– تاریخ عمومی هنرهای مصور- تألیف: علی نقی وزیری

– تاریخ - تألیف و ترجمه: فرهاد گشایش

////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

چکیده

آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند. آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچه حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم …

بنابراین در مطالعه یک اثر هنری می باید اصول زیر را در نظر داشت: باید دانست که یک اثر هنری عبارت از شکل یا فرمی است که هنرمندی آفریده است . . . این اثر بر اساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است، دارای موضوع و محتوی می باشد و معمولاً هدفی را شامل است.

بطور کلی مذهبی و سمبلیک بود. اولین نمونه های معماری هندی بنای گنبدی شکل ستوپاست که با درهای منقوش زینت گردیده است. سپس بناهای تالارهایی است که در درون غارها می ساخته اند. در این تالارها ابتدا مجسمه بودا را نمی نهادند بلکه به علامت بودا یعنی به ساختن یک ستوپا در محراب اکتفا می کردند. دیوارها و سقف های این غارها را با نقش برجسته یا با نقاشی تزئین می کردند. هدف نقاشی و حجاری هدفی تزئینی و اخلاقی بود و منحصراً تعالیم بودا را برای پیروان بازگو می کرد.

قوانین هنری در هند مدون بود و هر هنرمندی ناگریز از پیروی این قوانین بود.

هنرمند پیشه وری بود متقی و پرهیزگار و هدف او بیان زندگی درونی و حالت روحی به وسیله تکنیک و رموز هنری بود بنابراین کار به جهان بیرون و ظاهر اشیاء نداشت. و در عین حال از آن آزادی فردی نیز برخوردار نبود تا بتواند آرمانهای شخصی خود را نجسم دهد.

بلکه هنرمند هندی ناگریز بود به هدفی فوق هدف های فردی بیاندیشد و دریافت نژاد خود را از جهان مجسم سازد. بنابراین هیاکل انسانی در مجسمه سازی و نقاشی هندی تقلید از طبیعت نبود بلکه نموداری بود از یک دنیای ذهنی، از یک سلطه با شکوه و آرامش بخش جهان درون بر دنیای بیرون.

واژه های کلیدی: هنر، هنر هندی، هنر بودایی، معماری

 

مقدمه:
هنر چیست؟ نمیدانیم … جوهر اصلی این پدیده اسرار آمیز و وصف ناپذیر ما را حیران می سازد. اما در عین حال بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمیترین زمانها تا کنون افراد بشر تجارب فردی و خصوصی خود را به صور مجسمی منعکس ساخته اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم، و ضمناً میدانیم که هنر در زندگی بشر، اصلی اساسی است.
اگر از ما آثار معماری، نقاشی، کاشی سازی، موسیقی، شعر و نمایش را باز گیرند چه نوع زندگانی نصیب ما خواهد گشت؟
آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساسی بشمار می روند. آثار هنری تجارب انسانی هستند که شکل به خود گرفته اند و ما از دریچه حواسمان بدانها می نگریم و لذت می بریم … ما نقاشی و رقص را با چشم می بینیم، ادبیات را با گوش می شنویم و هم با دیده می نگریم، موسیقی را استماع می کنیم، نقشی بر سنگ یا بر سطحی فلزی یا گلی را با دست لمس می کنیم و نرمی مخمل یا ابریشم را به مدد حس لامسه احساس می کنیم، لیکن راه هنر به همین سادگی نیست . . . تأثرات حسی ما به عکس العملهای احساسی منجر می شود. و ذکاء ما به عقل می انجامد و سرانجام، احساس و ذکاوت ما به مرحله ادراک منتهی می گردد.
این ادراک چگونه حاصل می شود؟ فرمولی قطعی و صریح موجود نیست که ادراک هنری را روشن کند. پیچیدگی یا تعقید پدیده ای که هنر نام دارد در آنست که از نظرهای گوناگون مورد بحث قرار می گیرد و هیچیک از این نظرها را بر دیگری برتری نیست. هر کس در برابر یک اثر هنری از نقطه نظر خود، نقطه نظری که عادت و اخلاق و روحیه شخصی او در آن دخالت دارد، قضاوت می کند و این قضاوت با قضاوت دیگری که دید خاص و متفاوتی دارد بی شک دیگر گون خواهد بود- در نقد هنری مهم این است که نقاد از تمام نقطه نظرها، هنر را مورد مطالعه قرار دهد، و این چنین ادراکی ذکاوتمندانه و غنی خواهد بود.
بنابراین در مطالعه یک اثر هنری می باید اصول زیر را در نظر داشت: باید دانست که یک اثر هنری عبارت از شکل یا فرمی است که هنرمندی آفریده است . . . این اثر بر اساس قواعد زمان و مکان و تمدنی خاص بنا شده است، دارای موضوع و محتوی می باشد و معمولاً هدفی را شامل است.
بهتر است در این اصول تعمق و موشکافی کنیم: هنری واجد فرمی است، یعنی دارای ساختمانی سرشار از زندگی است که به مجموعه هم آهنگی منتهی شده است، این ساختمان اصیل باعث می شود که اثر هنر از اشیاء دیگر تمیز داده شود . . . – این اثر را چه کسی آفریده است؟ هنرمند. پس، هنر عبارت می شود از تجسم از تجسم یک تجربه انسانی- « و هنرمند هم کسی است که از میان تجارب زندگی خود موادی بر می گزیند، آنها را می آراید، یا می پیراید و بدانها شکل می بخشد » [۱] بنابراین خلق آثار هنری فعالیتی است ترکیبی یعنی عبارتست از انتخاب مواد و به هم پیوستن آنها بوجهی که مجموعه ای کامل از آن بدست آید. اگر این مجموعه دارای آن خاصیت نامحسوس « وحدت » باشد. اگر زندگی درونی در آن بدرخشد. هنرمند در خلق اثر خود توفیق یافته است. « تنها همین خاصیت نامحسوس است که اهمیت دارد. » [۲]– یک اثر هنری ممکن است از نظر تکنیک قابل انتقاد باشد و در عین حال عاری از حیات هم جلوه کند، اما وجود همین خاصیت درونی، و نا محسوس، آنرا مافوق انتقاد قرار دهد . .، این گفته که از چینی هاست مؤید این ادعاست: « اگر نقاشی بخواهد نقش ببری را با مهارت ترسیم نماید، در صورتی موفق می شود که در درون خویش احساس کند که خود به توانایی و قدرت ببری می باشد. ».

در حدود ۳۳۰ ق-م- تا ۶۰۰ ب-م
همزمان با تمدنهای عظیمی که در خاور نزدیک و حوزه دریای مدیترانه بوجود آمده بود ( یعنی تمدن های مصری، سومری، آشوری، گلدانی ایرانی و یونانی) فرهنگ و هنری به همان عظمت نیز در خاور دور یعنی در هند و ژاپن و چین شکفته گشت و این دو تمدن غالباً با هم در ارتباط بودند و گاه وجوه مشترک داشتند.
سرزمین هند بشخصه خواص یک قاره مستقل را دارد. این شبه جزیره تنها از جانب شمال است که به خشکی و به قاره آسیا می پیوندد همین سر حدات شمالی هم بوده است که دروازه ای برای مهاجمان و غارتگران به شمار میامده است.
سرزمین هند از نظر جغرافیایی به سه نقطه متفاوت تقسیم می گردد ابتدا سلسله جبال هیمالیا است که هم قلعه و مرزی است طبیعی و هم سرچشمه آبها ورودهای عمده هند است و از همه مهمتر آنکه کاشانه خدایان باستانی می باشد- آنگاه دره های شمالی هند آغاز می گردد که بستر رودهای مقدس گنگ [۱] و سند است و معمولاً بنام هندوستان معروفست این قسمت از سرزمین هند بسیار حاصلخیز و پر جمعیت می باشد و منطقه است که از عهد باستان مهد آریاییها بوده است. مقر حکومت و مرکز سیاست تمام شبه قاره همواره در این قسمت قرار داشته است. اما منطقه سوم راس شبه جزیره است که شامل ایالات دکن و تامیل[۲] می باشد. این منطقه استوایی از مناطق شمالی بوسیله جنگلها و کوهها جدا می شود و سرزمین دراویدها محسوب می گردد.

======